معنی شهر استان گلستان
حل جدول
نوکنده
مراوه تپه
رامیان
دلند
شهر گلستان
آزادشهر آققلا انبار آلوم اینچهبرون بندر ترکمن بندر گز خانببین دلند رامیان سرخنکلاته سیمینشهر علیآباد فاضلآباد فراغی کردکوی کلاله گالیکش گرگان گمیشان گنبد کاووس مراوهتپه مینودشت نگینشهر نوده خاندوز نوکنده
رامیان
ترکمن
آبشارهای استان گلستان
چلی، چهجا، شیرآباد، کبودوال، کردکوی (دوآب)، باران کوه، رنگو، زیارت، شصت کلاته، حسینا، لولوم، لوه، پارک گلستان
از شهر های استان گلستان
گرگان، گنبدکاووس، بندر ترکمن، علی آباد کتول، آزادشهر، کردکوی، کلاله، آق قلا، مینودشت، گالیکش، بندرگز، گمیشان، رامیان، مراوه تپه، دلند، آزادشهر، اینچهبرون، نوده خاندوز، مزرعه، سنگدوین، تاتار علیا، خانبه بین
گویش مازندرانی
استان گلستان از استان های شمالی کشور که در نیمه ی دوم دهه...
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
گلستان. [گ ُ ل ِ] (اِخ) (کاخ...) رجوع به کاخ گلستان شود.
گلستان. [گ ُ ل َ / گ ُ س ِ / گ ُ ل ِ] (اِ مرکب) (از: گل + ستان، پسوند مکان). گلستو. آنجا که گل بسیار باشد. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). محل روییدن گل. جایی که گل روید. محل دمیدن گل و سبزه. گلزار:
تهمتن ببردش به زابلستان
نشستنگهی ساخت در گلستان.
فردوسی.
نه همی بازشناسند عبیر از سرگین
نه گلستان بشناسند ز آبستنگاه.
قریع الدهر.
گلستان بهرمان دارد همانا شیرخوارستی
لباس کودکان شیرخواره بهرمانستی.
فرخی.
زیرا که نیست از گل و از یاسمن کمی
تا کم شده ست آفت سرما ز گلستان.
منوچهری.
گیاهی چند خود روید به بستان
دهندش آب در سایه ی گلستان.
(ویس و رامین).
شاه چو دل برکند ز بزم گلستان
آسان آرد به چنگ مملکت آسان.
ابوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی چ فیاض ص 635).
یکی فرخنده گل بودی که اکنون
همی فردوس شاید گلستانت.
ناصرخسرو.
آب را چون مدد بود هم از آب
گلستان گردد آنچه بود خراب.
سنایی.
ناهید سزد هزاردستان
کایوان تو گلستان ببینم.
خاقانی.
قصرش گلستان ارم صدرش دبستان کرم
در هر شبستان از نعم بستان نو پرداخته.
خاقانی.
ز نرگس وز بنفشه صحن خرگاه
گلستانی نهاده در نظرگاه.
نظامی.
خال مشکین بر گلستان میزنی
دل همی سوزی و بر جان میزنی.
عطار.
این عجب بلبل که بگشاید دهان
تا خورد او خار را با گلستان.
مولوی.
گر شاهد است سبزه بر اطراف گلستان
بر عارضین شاهد گلروی خوشتر است.
سعدی (بدایع).
در گلستان ارم دوش چو از لطف صبا
زلف سنبل به نسیم سحری می آشفت.
حافظ.
هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار
هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش.
حافظ.
گلستان. [گ ُ ل ِ] (اِخ) چشمه ٔ... از مزارع خنامان کرمان است. (مرآهالبلدان ص 224).
گلستان. [گ ُ ل ِ] (اِخ) رجوع به ده مجنون شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
معادل ابجد
1578